آخييييييييييييييييييييييييييييييييييييش؛
چقد دلم واسه وبلاگت تنگ شده بود فاطمه,جدي مي گم...(صرفا جهت ابراز احساسات به نوشته هات)فقط همين...نوشته هاي عاليت مستدام

البته نفرت انگيز دوست داشتني حالا ادمم؟؟؟

آره خب,گفتم که ميرم ريحانمو پس بگيرم-از امروز مي خوام مخشامو بنويسم ديگههههههه,تويم بزن کف گشنگه رو

تا منظورت از ادم شدن چي باشهههههه؟؟؟اگه اينه که فاطمه رو ديدم,نکشم ,باس بگم امام رضام دورش بگردماز پس من نيومد

نه؛من نمي زارم زياد حرفم(البته خوب و پس از سنجيدن جنبه طرف(که وخت خودشو بووووق نکنه)) تو دلم بمونه ,ميگم,ترس ندارم غرورم يه وقت اوففففففففففففف شه,چي برسه به همين جمله آخرم که خيلي جدي خيلي وقته بهش رسيدم ولي خب تا الان...خو دوس دارم خو... هرچي خودت نفرت انگيزه,نوشته هات دوست داشتنين

باعشههههههه؛تا محيط بلاگت شبيه چت روم نشده که يکي من بگم 103 تا تو,تسليم. چيکا کنم مظللومم بس که...منتها ميدوني؟؟؟من دلم مي خواد مهمون کنم هاااااااا ولي خب مناسبتا ديگه تموم شدکه؛اعيادم که... هييييي ...شانس نداري ديگه لطفي نداره همينجور علکي,خنک ميشه,شوماااااااا يه مناسبت پيدا کن قطعا مهمون ميکنم ولي امروز برو قلکتو بشکون که بستنيه اربابو افتاديييييم
راس ميگي,دلنوشته باس از دل بياد ديگهههههه,سوال بيجايي بود...هرکي نوشته هاي تو رو وقت بزاره بخونه عمرش هدر نرفته...

چرا چن روزه نمي نويسي ديگههههههههه؟؟ تنبل شدي هاااا

اولا پونصد تومن نه و هفتصد تومن,تو غار زندگي مي کني يا تازه از فضا برگشتي؟؟؟ بدشم مث که ما دانشجوووويييم هاااااا مگه دو تومن کم پوليه؟؟؟ميدوني باهاش چن تا جزوه زيراکس گرفتم؟؟؟ بدشم ...بدشم قانع شو ديگهههههههگشنه

خو گردش مالي جيبم بلوکه بود خو...حتما بايد ادمو رسوا کني؟؟؟؟ما که به شما بستني نداديم ولي ايشالله بستنيه" ارباب "رو ازتون قشششششششششششنگ مي گيريم

باز تريپ پيشکسوت گرفتي؟؟؟درسته که پيري ننه,ولي خو دل بايد جوون باشه...که الحمدالله اينم نداري