• وبلاگ : يک جرعه آسمان
  • يادداشت : اعترافات تنهايي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سحر بانو جانِ نيکوعقيده 
    ديگه اعتراف کردي...ديگه دويوغ نگو:دي..اصلنشم شاد و شنگول نيستي...حالا چون موجبات شادي و خنده ي ما رو فراهم ميکني و خيلي اصرار ميکني...در ميزان بروز افسردگيت تخفيف قائل ميشم:دي

    آقا پس...حلللللللللهههههههههههه...خخخخخخخ
    پاسخ

    :| خيلي بي اتيکتي سحر:| من نبودم اون روز اون شادي پيچوندن کلاس و حق دانشجو و بستني و پارک ملت و اينا رو کي فراهم ميکرد هااان؟:| بي ادب:/ // پس مبارکهههههه :ديييي