سفارش تبلیغ
صبا ویژن

♥♥


از حرم که آمدم به مادر گفتم :دلم میخواهد این روزهای باقی مانده را یک جوری نفهمم. شما راهی که بشود چند هفته خوابید را بلدی؟
دلم مردن و غفلت میخواست. نه...دلم مرگ نمیخواست. واقعی ترش دلم یک غفلت چند هفته ای میخواست و اتفاقا همان روزها، من ِ خوشخواب هیچ تمایلی برای برهم گذاشتن چشم هایم به روی هم و کمی بی خیالی نداشتم...حواسم نیست که از حال صحبت میکنم...جمله را باید تغییرداد
هیچ تمایلی برای برهم گذاشتن چشم ها و خوابیدن ندارم...
کاش میشد چند هفته شبیه ِ یک مرگ مصنوعی، همه ش را در رویاهایی ناواقعی گذراند...

...
حالا دوساعتی میشود که من در سکوت مینویسم یک تسبیح ِ عقیق رنگ ، روی میزم خودنمایی میکند...


+ تاریخ دوشنبه 94/1/10ساعت 4:49 عصر نویسنده تسنیم | نظر