و دلم میخواهد بعضی شبها شبیه ِ امشب
خدا بیاید و گوشه اتاق بنشیند و آرام آرام برایم بخواند: " دل ِ تنگت شکسته میدانم...سر ِ خود را به شانه ام بسپار/گریه کن بی بهانه و یکریز...ای دوچشمت از آسمان سرشار "
و صدای من بین تاریکی و تنهایی من و او گم شود و من "بی بهانه و یکریز" این آسمان جامانده در چشم هایم را روی دامنش ببارم...
شبهایی شبیه ِ امشب
شبیهایی شبیه ِ تمام شب هایی که میگذرد
و گذشته است
و خواهد گذشت...
بی ربط نوشت : حیف ِ خدا برای بعضی آدمها
بعضی آدما رو باید به "درک"سپرد ...
+
تاریخ پنج شنبه 94/3/21ساعت 11:29 عصر نویسنده تسنیم
|
نظر