من از این دنیا هیچ چیز نمیدانم. هیچ چیز
فقط میدانم هیچوقت هیچوقت هیچوقت نباید و نمیتواند بر وفق مراد کسی بچرخد. همیشه چیزی برای شگفت زده کردن آدم پیدا میکند . مدام تو را میبرد به روزهای نفس گیر. همیشه طمع آن دارد که نگذارد خوب زندگی کنی و این ذات اوست... این همان است که او را دنیا کرده است...
من از دنیا چیز زیادی نمیدانم اما میدانم باید کم کم دربرابر این اشک هایی که از من میگیرد قوی تر از این بمانم. من نمیخواهم زیر فشارهایش آنقدر خم شوم که تنها یادگار روزهای جوانیم چشمان خیس باشد و دستی که دور زانوانش حلقه زده و گوشه اتاق ماتش برده... ماتش برده به همه روزهای رفته و ترسش گرفته از همه روزهایی که میخواهد بیاید.
و حالا هم
به حکم تقدیر...به حکم هرچه که تو را دنیا کرده
با تمام قدرت داری از من عزیزترینم را میگیری و من جز سکوت در مقابلت چیزی ندارم... که زندانی و از زندان چیزی جز تنگی برنمی آید...
+ ربی أنت المیسر وأنت المسهل سهل أمری یَارب وحقق مطلبی وَ سخر لی ما هو خیرٌ لی ..
+
تاریخ جمعه 94/12/21ساعت 9:3 عصر نویسنده تسنیم
|
نظر