مرا اگر نبینی ، مرا اگر برانی ، چیزی از دردهایم که کم نمیشود آقا
همینطوری که بیچاره بودم و درمانده، به بیچارگی و درماندگی و بدبختی ام اضافه میشود و همینطور حیران میمانم...
برای خودتان خوب است؟
که سائلی از پیش ِ خواهرت بیاید ، درب ِ خانه ت آخرین امیدش باشد، هق هق کند، ضجه بزند و شما برانی اش؟
برای این دردمند ِ مسکین چیزی عوض نمیشود جز اینکه از درب ِ کریم ِ اهل بیت هم رانده میشود و دیگر هیچ چیز برایش نمی ماند
برای شما خوب نیست اما آقا
که بگویند گدایی در ِ خانه ِ علی بن موسی الرضا را زد و بی جواب ماند...
که بگویند سائلی با نهایت اضطرار به در ِ خانه ِ این خاندان رفت و دست ِ خالی تر از قبل برگشت
که بگویند " امید"ش ، در ِ خانه ِ تو بود که ناامید شد...
برای من چیزی نمانده جز خانه ِ تو
که اگر برانی ام
اگر نگاهم نکنی
بد بخت میشوم
بد بخت ...
...
از پیش ِ خواهرت به تو متوسل شدم... نگذار فکر کنم تو بعضی ها را یک جور دیگر دوست داری...
نگذار فکر کنم در نگاهت ، بین ِ بد و خوب تفاوت هست...
نگذار بدبخت شوم آقا... نگذار...
+ در حرفهایم اشتباه زیاد هست، بگذاریدش به حساب ِ این جان ِ بر لب آمده...
+
تاریخ پنج شنبه 93/7/10ساعت 5:22 عصر نویسنده تسنیم
|
نظر